۱۳۹۳ بهمن ۲۱, سه‌شنبه

زيباترين ديدار و زيباترين لبخند ـ محمد زند

 بالهايش را شكستي
با ريشه هايش چه ميكني
مجاهد شهيد مهدي حسيني پور(بهداد)
وقتي كه به عكس موسي و حنيف نگاه ميكردم زمان ايستاد
 انگار همين امروز صبح بود كه موسي را در اوين سخت شكنجه كرده و به سلول بازگردانده بودند با همه سختي كه در آن لحظه براي بيان كلمات داشت اما گفت «طوري نيست» بعد مثل هميشه كمي چشمانش جمع شد و تبسمي بر لبانش نقش بست.  
انگار همين امروز بود كه او را در مزار مرواريد ديدم، اين بار اما آرام،
نه, نه! پر خروش، وفا كرده به عهد، با خدا و خلق خويش و چنين دفتر فاني را وداع گفته بود. در كنارش با او به صحبت نشستم و گفتم.... ادامه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر