۱۳۹۳ اسفند ۶, چهارشنبه

تيغي بر گلوي عاطفه (قسمت اول) ـ محمود رويايي


... سري دوم ملاقات، اسمم را صدا كردند. قبل از سالن ملاقات، رو به ديوار ايستاده بوديم كه ناصريان ([1]) داديار مكار زندان صدايم كرد. آستينم را كشيد، چند متر جلوتر، چشمبندم را بالا برد:
- اگه درخواست ملاقات حضوري بنويسي، امروز بهت ملاقات حضوري ميدم.
- درخواستي ندارم ولي اگه ملاقات حضوري بدين، بدم نميياد.
- اگه ميخواي بايد درخواست بنويسي.
- درخواست ندارم.....ادامه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر