۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

نفس باد صبا – رضا هفت برادران



از روز 19فروردین 90 که در سفر بی‌بازگشت صبا همراه او شدم، دیگر بهار برایم رنگ دیگری دارد. آن‌ روز که شتابان حوالی ساعت 9 صبح خودم را به صبا رساندم و او را که پشت یک آمبولاتس عراقی خوابانده بودند صبور و آرام یافتم، ته دلم آرام نبود
چی شده صبا؟
چیزی نیست یک تیر در پایم خورده است
داشت به من دلداری می‌داد.... ادامه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر